نامه های چهارشنبه

چهارشنبه ی پنجاهم: مومن

چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۳۲ ب.ظ

سلام حضرتِ آقا.

از اینجا که ماییم رسم است ابتدایِ کلاس به مرورِ گذشته میگذرد. و من نمیدانم هفته ای که گذشت را چطور شرح دهم. انسان گاهی در مشروحِ اخبارِ خودش می ماند که چه شد؟ چه بر من رفت؟ چگونه رفت؟ چه کار کردم؟ آن وسط ها می گردد و یکی دو نقطه ی سفید پیدا می کند و به دل خوش کنکی همان ها را میگیرد دستش و میرسد خدمتِ مهربان خدای، که یعنی من همین یکی دو تا را توانستم بقیه ش را به من بده، و خداست که خدایی می کند و به مدد استغفار آنچه کرده ایم برکت میدهد و آنچه نکرده ایم عطا می کند.

اما معیاری باید باشد برای سنجش. برای فهم اینکه "کجایِ کاریم". کجا ایستاده ایم؟ چه می کنیم؟ به کدام سو میرویم؟ و آن معیار چیست به جز وجودِ مبارکِ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم که اسوه ی حسنه نام گرفته است و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم چه چیز دارد که دیگران ندارند؟ چه چیز دارد که ما باید خود را به آن بسنجیم؟


حضرتِ آقا

جمیع روایات و آیات و آنچه شنیده و رسیده را اگر بخواهم جمع کنم، رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رحمت داشتند، امنیت داشتند، امان بودند، امین بودند، سایه بودند، و در یک کلام رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در این عالم یک نقطه ی امن بودند برای رجوع، برای همه. و در این امنیت هر کس به ایشان وابسته باشد نیز یک نقطه ی "امن" است و امان است و امین است و در عینِ حال امانت است.

یعنی نه تنها باید توقعِ مراقبت شدن از سمتِ مرکزِ امنیت را داشت که باید این مرکزِ امنیت را مراقبت و امانت داری هم کرد. و چه بد امانت دارانی بودیم ما که امروزمان به غیبت شما می گذرد.


حضرتِ امن

اگر دنیا را به دو نیم تقسیم کنیم، عده ای در ناامنی و عده ای در امنیتِ کامل زندگی می کنند. عده ای چنان آرام اند و چنان آرام از مهلکه های سختِ دنیا عبور می کنند که گویی بر آنها دنیایی نیست بلکه خودِ بهشت است و عده ای دیگر چنان غرقه اند و نگران و مشوش و نا آرام که انگار در تنگنای جهنم گام بر میدارند. حال آنکه بستر و زمین و مکان و زندگی یکی ست و هر دو در "دنیا" ساکن اند و هر دو "فی کَبَد" خلق شده اند و هر دو را خدایی ست یکسان و هر دو را مرگی ست.


تفاوت در همین احساسِ امنیت است، تفاوت در ایمان است، در مومن بودن.

و چقدر این کلام در دنیای ما غریب افتاده که مومن را غولی بی شاخ و دم پندارند که رسیدن به مقامش کاری ست لاممکن، حال آنکه مومن هیچ ندارد جز اینکه هم در امنیت است و هم امنیت بخش است. مومن آرامش دارد، مومن می داند "انّا لله و انّا الیه راجِعون" پس برای چیزی حرص نمی زند و حرص نمی خورد و حرص نمی دهد. مومن در آرامش محض است و جز با این آرامش به آن مقامات که گفته شده نتواند رسید. پس شرطِ اولِ ایمان اعتماد به خدایی ست که امنیت و امان و امانتِ من در دستانِ اوست و به واسطه ی این آرامش است که انسان می تواند کم کَمَک شروع کند و گام بردارد و به طهارتِ عملی خود بیفزاید و در سایه ی یک آرامشِ مستدام بتواند ببخشد و رها کند و نشنیده بگیرد، در سایه ی یک امنیت است که مومن را حزنی ست در دل و لبخندی ست همواره بر لب، در سایه ی امنیت است که مومن زیرک و عاقل و میانه روست، در آرامش است که مومن می تواند دامنِ خود را پاک نگه دارد، آرامشِ ایمان به خدایی که برای او به هر اندازه که بخواهد "هست" و ".. ما ودعک ربُکَ و ما قلی" ست. در سایه ی آرامش است که مومن بلندی رتبه های دنیایی را خوش ندارد و کینه توز و حسود و بخیل نیست. ...

و آرامش اگر نباشد ایمانی نیست حتی اگر خیلی چیزها باشد ...


و چطور می توان آرام بود، جز به همراهیِ شما؟ که هستید و می بینید و می شمارید.


حضرتِ مومن، ما را به برکتِ امنیتِ سایه ی خویش در امن و امانِ خود حفظ بفرما و ما را آرامشی عطا کن که به واسطه ی آن طعمِ ایمان را بچشیم و بدانیم خواستن ها و نخواستن های ما محورِ این عالم نیست بلکه آنچه دنیای ما را می سازد همانا نوعِ نگاهِ ما به آخرتِ ماست.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">