نامه های چهارشنبه

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

چهارشنبه ی سی و چهارم: رحمت

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۴۱ ب.ظ

باران میبارید

آسمان غرش میکرد

و زمین

خیس از اشکِ شوقِ رحمتی چنین ...


مثلا آمده باشید، تیترِ یک روزنامه ای به سردبیری من، چنان باشد که مرحمت فرموده و خواندید.


سلام حضرتِ باران سلام عزت یاران

زمین هنوز نخشکیده از حضور دلیران

به حق عیدِ عزیزِ نبی وجودِ علی علیه السلام

بیا خوب بخیسان به اشک صورتمان


ما چه میدانیم که رحمت کدام است، چی ست، و در کدام منزل است که باید پا به سرزمینِ وجودمان گذارد، همان به که فقط از خدا رحمت خواهیم، حالا کی و چطور و چگونه و کجا ... به عهده ی خودِ ربَّ ش.


امانت داری را مادرها خوب میفهمند و به فرموده ی امامِ صادق علیه السلام جدّ شریف بزرگوارتان که جان و روح و روانم فدایِ واج واجِ سخنانش باد، علی بن  ابی طالب روحی لترابِ مقدمه له الفداه به آن مقام نزدِ رسول خدا نرسید مگر به صداقت و امانتداری.

جای عباداتِ شبانه و دعای کمیل و عظمتِ مناجاتِ شعبانیه کجاست میانِ صدق و امانت داری؟ علی علیه السلام  از میان کدام راه و با کدام نیت و با چه عملی به مقامِ صدق و امانت رسید؟ که ما سالهاست آنچه او داشت را به قدرِ وسع تقلید کرده ایم و دست بر سرِ یتیم کشیده ایم و نرسیده ایم؟ راهِ صدق اگر از راهِ علی علیه السلام بگذرت باید سخت و شیرین راهی باشد ... به راستی که انسان آفریده شده برای طی کردن چنین راهی.


حضرتِ صدق

دنیا سرزمینِ بلاست، سرزمینِ سرزنش ها و تحقیرها و تهمت هاست و شاید صادق آن کسی باشد که میانِ این همه خودِ خودِ خودش باقی بماند. حتی به ضررِ آبرو دروغ نگوید و حتی به زجرِ اتهام پشت پرده ای از ریا قایم نشود.


حضرتِ امان

در این بلاخانه ی لاگریز، امان آن کسی ست که بی آبرو را امان باشد، متهم را مهربانی کند و به مجرم امکان جبرانِ خسارت دهد ... و کدامِ ماییم که از میان ندبه ها و کمیل ها و توسل ها اینچنین راهی را طی کنیم؟


دعا بفرمایید مقامِ صدق و امانت داری را عطایمان کنند که شما خودِ رحمت اید و این مقام، خودِ رحم.


  • انارماهی : )

چهارشنبه ی سی و سوم: اضطرار

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۷ ب.ظ

سلام حضرت دلبر

کوتاه میگویم آقا، درد میدانید چیست؟ آدم مضطر باشد و خودش نداند که مضطر است .

ما آدمیان آخرالزمان، محروم از فیض حضور، مضطریم و خبر نداریم ... حتی از بی خبری خویش هم خبر نداریم ... 

به حال ما، حق داری زار بگریی آقا ... حق داری

  • انارماهی : )

چهارشنبه ی سی و دوم : اجل

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۳۸ ب.ظ

سلام حضرتِ بابا

برای ما آدم های زمینیِ این روزگارِ سخت ابن الوقت بودن حکم آب را دارد برای حیات. یعنی اگر که بخواهیم نیازهای انسانِ امروز را بسته به مقتضایِ روزگارش بنویسیم بی تردید یکی از ابتدایی ترین نیازها و حیاتی ترینِ نیازها همین ابن الوقت بودن است. یعنی استفاده ی از زمان، یعنی فرصت طلبی به معنایِ تامِ کلمه. یعنی که اجل را شناختن و از دست ندادن. در عجبم از ما مردمِ مشهور به آخرالزمان که چطور با وجودِ این همه اهمیتِ زمان ، گاهی میسپاریمش به آینده و با جمله ی الان وقتش نیست، آمادگی اش نیست، و نیست و نیست و نیست های دیگر زمان از دست میدهیم و همه چیز را به آینده ای میسپاریم که انتهایش بر هیچ کس معلوم و مشخص نیست.

چه کسی تضمین میکند کاری را که امروز از لذتِ انجامش گذشتی فردا بتوانی؟ هیچ.


دنیایی که بر اساسِ اجل ساخته شده و از ابتدایش مدام گفته شده که آن را پایانی ست نامعلوم چه تضمینی دارد برای فرجامِ این همه کارِ ناتمام؟


حضرتِ نور

این روزها زمان اهمیتِ ویژه ای یافته. انگار انسان از هر مرحله از زندگی که میخواهد وارد مرحله ی بعد شود ترس برش میدارد. ترسِ زمانِ از دست رفته. مثلا یک هفته مانده به تولد جدید به این فکر میکند که سالِ قبل ر ا چه کرد و میخواهد همه ی آنچه نکرده را در همان یک هفته جبران کند ولی مگر میشود جز با استعانت از درگاهِ ملکوتیِ خداوند و جز به استمرار بر امری آن را جبران کرد؟ و ما آدمیانِ آخرالزمان مستمریم بر عقب انداختن. مستمریم بر از دست دادن، مستمریم بر فردا را به جای امروز غنیمت شمردن. عجیب مردمی هستیم ما.


نمیدانم چه کنم. زمان این روزها بیشتر از همیشه برایم مهم شده. یک روز، دو روز، یک ساعت، دو ساعت، از دست که میرود آه از نهادم بلند میشود. گرچه به عادتِ روزگارِ خویش غمی نمیخورم ولی همین کلافگیِ تازه راه یافته هم غنیمتی ست. زمان را نباید از دست داد و بر از دست دادنش استمرار ورزید.


اجلِ روزگارِ تلخِ زهرآلودِ پر کینِ ما شمایید. من، خسته شده ام از این همه کین و رنج و تحقیر و خواریِ روزگارِ بی شما. ...

  • انارماهی : )

چهارشنبه ی سی و یکم: مهدی یار

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۵۸ ب.ظ

سلام حضرت ولی

چه رازی ست در نذر همسر عمران که آن طور مورد قبول خدا قرار میگیرد که مریمی میشود ماندگار و مقدس در عالم هستی برتر از هزار پسر؟

مگر نه این که این کتاب عبرتی ست برای متقین؟ پس گفتن این ماجرا صرف خواندن من بنده و گفتن اوی خدا نبوده. حکمتی نهفته هست کشف شدنی. هر فرزند مولودی ست از پدر و مادرش که میتواند به خیر یا به شر ادامه دهنده ی راه اولیاء خویش باشد و چه راهی ارزنده تر از راه رسول برای مولود داشتن و ادامه یافتن...

پس هر فرزند شخصیتی و حکمتی و کیفیتی مخصوص در این عالم و در عالم بالا داراست که به واسطه ی لطف خداوند و مراقبت های پدر و مادر خویش به به سعادت یا شقاوت ختم میشود. اما آنچه که فرزندی را از فرزند دیگر متمایز میکند همین کار همسر عمران است ... نذر ... نذر فرزند در راه توحید و یکتایی خدایی که همه چیز از اوست ...


پس

حضرت مولی

میشود فرزندانمان را نذر شما کنیم تا اگر یک قدم در راه شما برداشته باشیم آن فرزند بیاید که یک قدم ما را ولو شده یک نیم قدم بیشتر ادامه دهد و خداست که تربیت و سعادت چنین فرزندی را عهده دار میشود ...


رجوع شود به آیات ابتدایی سوره ی مریم

  • انارماهی : )

چهارشنبه ی سی ام: بابا

چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۱۰ ب.ظ

اگرچه وقتی مامان نباشد وقت غذا و سفر و مهمانی کاملا مشخص است که نیست، اگرچه وقتی مامان نباشد سردرگمی همه ی لحظه های خوش و ناخوش آدم را می بلعد، اگرچه وقتی مامان نباشد همه ی خوشی های عالم یک پتک است توی سر آدم ... 

ولی

وقتی بابا نباشد همه ی مهمانی ها و غذاها و سفرها و خوشی ها و نا خوشی ها از یک بی نظمی محض برخوردارند. انگار جهانی را روی یک چوب خلال دندان نشانده باشی، هر لحظه به یک سو خم میشود و بیم شکستنش آدم را میکشد.

وقتی بابا نباشد همه چیز هست و هیچ چیز نیست.

روزت مبارک حضرت بابای هست و نیست.


ما دخترهای بابایی را دریاب و بیا ...

  • انارماهی : )