نامه های چهارشنبه

هفته ی بیست و یکم: تاریخ

چهارشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ب.ظ
سلام آقا
حرفِ عدد نیست. چه فرقی میکند مادرِ آدم را چه وقت بگیرند؟ اصلا بگو به روایتِ هفتصد و نود و پنج روز ... مهم رفتن است آقا نه؟ رفتنِ مادری که فاطمه بود.
دخترها اگرچه پدری اند، صفات و کمال و جمالشان را به مادرشان میشناسند. مادر که برود، انگار دختر هویتش را از دست داده. بی پشت و پناه نشده ولی بی هویت چرا.
سخت است رفتنِ مادر. نیاز شناسِ تامِ خانه مادر است. این بچه آب میخواهد، آن یکی لباس، این یکی کفش، آن یکی غذایِ شور، این یکی نانِ لواش و آن یکی نانِ سنگک ... مادر است که تمام سلایق و علایق و نیازهای بچه را حتی به وقتِ خواب میداند. مثلِ کفِ دست بچه هاش را میشناسد و بلد است. مادر انگار شناسنامه ی خانواده است. مادر که برود، همه چیز رفته است. حالا چه فرقی میکند هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز، اصلا تو بگو بعد از نود و پنج سال ... مادر که برود، هویتِ یک ایل و تبار را با خود میبرد الّا یک مادر، که فقط همین یک مادر است که رفتنش هم برای بچه هاش هویت ساخت. همین مادری که فاطمه است.

تسلیت آقا جان.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">