نامه های چهارشنبه

چهارشنبه ی یازدهم: سخت‌جانی

چهارشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۱ ب.ظ

سلام حضرت آسان

شما میدانید سخت چیست؟ میدانید سخت جانی به چه میگویند؟ میدانید سینه تا چه حد تحمل درد دارد؟ لابد به قدر ماجرای کوچه ... لابد به اندازه ی ماجرای نعل اسب ها ... لابد به قدر تشنگی . اینها برای شما معنی سخت است، معنی تنگی، معنی فشار، معنی گره ... معنی یک درخودگوریدگی حاد .

مرا چه شده آقا؟

حضرت بابا، حکایت پیش که برم؟ سخن با که گویم؟ دوشنبه همانقدر برایتان نوشتم که مرا به اندازه ی امام جواد امام باشید ... اما انگار، چون ما که باید فرزند زمانه ی خود باشیم، شما نیز امام زمانه ی خودید. سر بر شانه ی که گذارم و این درد را بگریم؟

حضرت بقیع

دلم مدینه میخواهد، به امضای شما ... حضرت معنا، دلم کلمه میخواهد به نیت شما و دلم ... راستی شما میدانید دل چیست؟ 

این بلاست؟

این ابتلاست؟

این چیست آقا؟ در کدام سوره؟ در کدام معنی؟ در کجا بجویمش؟ ما ماحصل سعی خویشیم پس ... باشد ... هرچه شما بخواهید و بگویید باشد اما کاش بودید آقا که بگویید چه کنم ...

خمیده قامت طی جوانی میکنم به امید شباهتی ...

اما آقا

ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود‌

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">