آدم های زیادی رویِ کره ی زمین زندگی میکنند که هر کدام به نوعی با مشکل و زجر و سختی روبرو هستند، آدم هایی که هر یک از چیزی رنج میبرند، از پایین بودنِ مدلِ گوشی نسبت به آخرین مدلِ عرضه شده بگیییییر تا رنجِ بی پدری، انگار که درد جان مایه ی اصلیِ زندگی ست. نباشد باید سرت را بگذاری بمیری. من شخصا به این دردهای گاه و بیگاه میگویم نعمت، دوستشان دارم، بهم میفهماند هنوز امیدی هست، امیدِ اینکه سرم را بلند کنم، صدا کنم، رویِ دیگرِ منفی گرایانه ای هم دارد که چون همیشه ازش فراری بوده ام نمیگویم.
حضرتِ آقا
در این دنیای درد و درد و درد، آدمِ بی درد هم هست. بله من قاطعانه میگویم که هست. کسی که توانسته باشد با دردِ بی پدری و بی مادری و بی پولی و بی مهری و تهمت و افترا و بدبینی و ... بسازد، دیگر درد ندارد، یک آینه ی دق است مقابلِ چشم های دنیا، آینه ی دقی که اجازه نمیدهد دنیا آبِ خوش از گلو پایین ببرد چون این آدم دقیقاً همان آدمی ست که دنبالِ درد می دود.
میگردد را درد را پیدا کند. در پستو خانه های پایینِ شهر، یا اَبَرخانه های بالای شهر، دنبالِ درد میگردد، دنبالِ بغضی که شانه بخواهد، دستی که همراهی بخواهد، چشمی که به راه باشد.
در این میانه درد فقط بی پولی و بی پدری و ... نیست، درد گاهی داشتنِ همه چیز است، گاهی نفهمیدنِ راه، گاهی ندانستنِ مقصد، گاهی بلد نبودنِ یک فرمولِ ساده ی خوش خلقی برای ورود به خانه. درد شکل های مختلفی دارد و خوشبخت آن کسی که بهترین و زیباترین را برایِ خودش برگزیده باشد.
بابا جان
روزهای روز فکر میکنم این صبرِ بر نبودنِ شما، این گریه ها و زاری ها، این "این جمعه هم نیامدی"ها، آیا واقعا درد است؟ این دردی ست که شایسته ی خریدن باشد؟ من اگر در خانه بنشینم و مشغولِ امورات باشم و مهمان که بیاید و عید را تبریک بگوید تویِ صورتش براق شوم که کدام عید؟ وقتی آقا نیست ... شما را خوش میاید؟ آدابِ مهمان نوازی ست؟ آدابِ مسلمانی ست؟ امام صادق که آن همه در شوقِ بودنِ در زمانه ی انتظارِ شما حرف زده میخواسته در زمانه ی حالا بنشیند یک گوشه و بگرید و هر جا که رفت اشکِ حسرت بریزد و حالِ خوبِ بقیه را خراب کند که من منتظرم؟!!
انتظارِ آمدنِ بهاری چون شما برای من یکی انقدر تلخ نیست. شما که همیشه هستید آقا، چه حاجت به دیدنِ رخِ مهدیِ زهرا و سنجیدنِ اینکه این صورت با آن روایات جور درمیاید یا نه ؟
ترسم این است این همه غمِ انتظار، غمِ دیدنِ خال هاشمی و روی مه جبین باشد، نه بقیة الله ...