چهارشنبه ی چهل و چهارم: سادگی
سلام حضرتِ بابا
وقتی ترجمه ی دعاهایِ مادرتان صدیقه ی طاهره را میخوانم، برایم عجیب میشود که خدای ایشان چقدر ساده است، چقدر نزدیک است، چقدر لطیف است و چقدر دمِ دست و همه فهم و همه گیر. سادگی معنایِ زیبایی ست برای دعاهای مادرتان که خدا را در عینِ سادگی می خواند.
انگارکن داستانِ موسی و شبان باشد، تو کجایی تا شوم من چاکرت؟ .. و این سادگی در عین به عینِ کلمات جاری ست، و ما چه سخت کرده ایم همچین خدایِ ساده ای را.
آقاجان
حس میکنم سادگیِ در ارتباط با خدا از مقاماتِ زنانه است. لطافت زنان است که می تواند چنین پررنگ و چنین ساده و آرام خدای خویش را بخواند و طلبِ حاجت کند. مثلِ خواستنِ نمکِ سفره، که این روزها ما به سخره اش گرفته ایم. نمی دانم شما با خدایِ خود چطور صحبت می کنید و آیا در زمانه ی پس از شما خواهند بود کسانی که ادعیه ی شما را جمع آوری کنند یا نه ، ولی نمیدانم امامی که هم از جنسِ الکترونیک و بخار و دود و ترافیک است و هم از جنس مزارع سرسبز و درختانِ تنومند، چطور خدایِ خویش را می خواند. شاید خیلی ساده تر از ساده و شاید تا آن روز کلمه ای یافته باشند ساده تر از ساده و نویسنده ای باشد که بر شرحِ ادعیه ی شما آن کلمه را به کار برد.
تا آن روز بر ما چه خواهد گذشت و شما برای ما چطور دعا خواهید کرد، خدا داند. اما ادعیه ی شما باید تمامیت داشته باشد، طوری که هم منِ دنیای مجازی و صفر و یک بفهمم و هم کودکانِ دورترین روستاهای هنوز از برق و گاز محروم مانده.
حضرتِ نور
خیلی دلم می خواست صدایتان را بشنوم ... صدایتان را موقع خواندنِ خدا، که بدانم خدایِ ما سرخوشانِ مستِ دل از دست داده را چطور می خوانید که هنوز هم که هنوز است در امانیم از خشمِ عظیمش میانِ این همه گناه و این همه تزویر و این همه ...
میانِ کلماتتان التماسِ دعا حضرتِ ساده .