چهارشنبه ی نهم: روضه
چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۶ ب.ظ
سلام حضرتِ مکشوف
استاد پرسید چه کسانی دوست دارند روضه خوان باشند، خیلی ها دست بلند کردند، من نه. فکر میکردم به این که روضه خوانی آداب دارد. آدابی بیشتر از صوت و لحن. روضه خوانی اشک میخواهد. اشکِ روان. بغض نه، اشک. آدم باید اشک بریزد که روضه بخواند نه اینکه روضه بخواند که اشک بریزد. همه از گریه ی طفلِ مادر از دست داده میگریند، چون طفل اشک میریزد که روضه میخواند و کجایی مادر سر میدهد.
کجایی آقا؟ این هفته زیاد این را پرسیدم. به سوره ی مدثر رسیدیم، من گفتم کاش بودی آقا، درس واژه ها را رد کردیم، گفتم کاش بودی آقا. رسیدیم به کافرون، کاش بودی آقا. حتما اگر بودی این روزها شکلِ دیگری بود. نه که نباشی ولی ... کاش بودی آقا. من این هفته سرگشته ام. احساس میکنم وجودم به یک "یا ایها الکافرون"ِ بلند نیاز دارد. که یک بار بگوید من آنچه شما منتظرش هستید را نیستم، بعد باز بروند چیز دیگری بیاورند و باز بگویم نه، و باز نه و باز ... و در آخر برسم به اینکه آقای شما برای شما و آقای من برای من.
حضرتِ دل تنگی
دلتنگم. سخت دل تنگم. "رهبر"مان را پشتِ دیوارهای بلند پنهان کرده اند و من در عطشِ یک لحظه خوابی میسوزم. میسوزم و فکر میکنم اگر شما را هم پنهان کنند؟ اگر شما را هم پشتِ دیوارها در بیتی و مسکنی ... چه سخت ... "رهبر"مان را عکس و فیلم و صدا و خط داریم ولی آقا شما چه؟ نه عکسی نه فیلمی نه صدایی و نه حتی خطی ... راستی آقا راست دستید یا چپ دست؟ چشمانتان روشن است یا تیره؟ آقا غروب را بیشتر دوست دارید یا طلوع را؟ شما هم شرفِ شمس دارید آقا؟
حضرتش را زیاد که دلتنگ میشویم به خواب میبینیم، شما چه آقا؟ به خوابمان نمی آیید؟ حرفی، سخنی، کلاسی، ... باز کردنِ گره ای ... با لفظ ها چه کردند که سوره ی کافرون نازل شد؟ دو تا دینِ آخرِ سوره چه فرقی با هم دارند؟ آقا عبادت اولی ست یا دین داری؟ این ها را از که بپرسم؟؟؟ از استاد انقدر پرسیده ام که جوابِ این دفعه ام شد "این بار که دیدمشون میپرسم" و منظور علی بن ابی طالب بود ... میشود شما را ببینم سوالهایم را بپرسم آقا؟
صدایم می کنند ... کاش بیایید و صدایم نکنند و بپرسم ...
استاد پرسید چه کسانی دوست دارند روضه خوان باشند، خیلی ها دست بلند کردند، من نه. فکر میکردم به این که روضه خوانی آداب دارد. آدابی بیشتر از صوت و لحن. روضه خوانی اشک میخواهد. اشکِ روان. بغض نه، اشک. آدم باید اشک بریزد که روضه بخواند نه اینکه روضه بخواند که اشک بریزد. همه از گریه ی طفلِ مادر از دست داده میگریند، چون طفل اشک میریزد که روضه میخواند و کجایی مادر سر میدهد.
کجایی آقا؟ این هفته زیاد این را پرسیدم. به سوره ی مدثر رسیدیم، من گفتم کاش بودی آقا، درس واژه ها را رد کردیم، گفتم کاش بودی آقا. رسیدیم به کافرون، کاش بودی آقا. حتما اگر بودی این روزها شکلِ دیگری بود. نه که نباشی ولی ... کاش بودی آقا. من این هفته سرگشته ام. احساس میکنم وجودم به یک "یا ایها الکافرون"ِ بلند نیاز دارد. که یک بار بگوید من آنچه شما منتظرش هستید را نیستم، بعد باز بروند چیز دیگری بیاورند و باز بگویم نه، و باز نه و باز ... و در آخر برسم به اینکه آقای شما برای شما و آقای من برای من.
حضرتِ دل تنگی
دلتنگم. سخت دل تنگم. "رهبر"مان را پشتِ دیوارهای بلند پنهان کرده اند و من در عطشِ یک لحظه خوابی میسوزم. میسوزم و فکر میکنم اگر شما را هم پنهان کنند؟ اگر شما را هم پشتِ دیوارها در بیتی و مسکنی ... چه سخت ... "رهبر"مان را عکس و فیلم و صدا و خط داریم ولی آقا شما چه؟ نه عکسی نه فیلمی نه صدایی و نه حتی خطی ... راستی آقا راست دستید یا چپ دست؟ چشمانتان روشن است یا تیره؟ آقا غروب را بیشتر دوست دارید یا طلوع را؟ شما هم شرفِ شمس دارید آقا؟
حضرتش را زیاد که دلتنگ میشویم به خواب میبینیم، شما چه آقا؟ به خوابمان نمی آیید؟ حرفی، سخنی، کلاسی، ... باز کردنِ گره ای ... با لفظ ها چه کردند که سوره ی کافرون نازل شد؟ دو تا دینِ آخرِ سوره چه فرقی با هم دارند؟ آقا عبادت اولی ست یا دین داری؟ این ها را از که بپرسم؟؟؟ از استاد انقدر پرسیده ام که جوابِ این دفعه ام شد "این بار که دیدمشون میپرسم" و منظور علی بن ابی طالب بود ... میشود شما را ببینم سوالهایم را بپرسم آقا؟
صدایم می کنند ... کاش بیایید و صدایم نکنند و بپرسم ...